آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پیوندهای روزانه
پيوندها نويسندگان
عشق و عاشقی درد فراق و جدایی سه نفر ایرانی تو دوبی کنار ساحل خليج فارس عليه آمريكا شعار ميدادن و ميگفتن: خليج فارس ايران محل دفن ريگان. يه ناو آمريكايي كه از اونجا رد ميشد اينا رو دستگير ميكنه. به اولی ميگن خب تو چي ميگفتي؟ يهو جوش مياره ميگه: خليج فارس ايران محل دفن ريگان! ميگيرن ميكشنش. به دومی ميگن تو چي ميگي؟ ميترسه ميگه والا به خدا من فقط گفتم خليج فارس ايران محل ماهيگيران! آزادش ميكنن. به سومی ميگن تو چي ميگي؟ ميگه: من گفتم خليج فارس ايران آسفالت بايد گردد! به بیل گیتس میگن سرمایه اولیت چقدره؟ میگه: الان رو می گی! یا... الانو!!!! یک روشنفکره از نويسنده میپرسه: شما از اصطلاح خلاء دردناك زياد استفاده ميكنيد، مگه ممكنه چيزي هم خالي باشه هم درد كنه؟ نويسنده میگه: عجيبه! مگه شما تا حالا سردرد نگرفتيد؟ هر کاری میکردن غضنفر رو از زیر آوار زلزله بیرون بیارن نمی گذاشته، فقط هی داد میزده من کاری نکردم به خدا، فقط سیفونو کشیدم! غضنفر داشت واسه دوستش تعریف میکرد: آره، چند وقت پیش داشتم توی جنگل می رفتم، که یک دفعه یک شیر وحشی بهم حمله کرد، منم نتونستم فرار کنم اونم گرفت منو و خورد. دوستش میگه: آخه چطوری میشه؟ تو که الان زنده ای و داری زندگی می کنی!! غضنفر میگه: ای بابا، چه زندگی؟ تو هم به این میگی زندگی!؟ یارو زنگ می زنه به دکتر خانوادگیشون، می گه: حال پدرم اصلا خوب نیست بیاین و نگاهی بهش بکنید.
زن از شوهرش ميپرسه: عزيزم، تو منو دوست داري؟
به غضنفر ميگن: يه ميوه خوشمزه، آبدار و شيرين نام ببر؟
جمشید از دوستش می پرسه: تو کجا به دنیا اومدی؟ دوستش می گه تو بیمارستان. جمشید می گه: آخی! مریض بودی؟
دکتره تازه فارغ التحصیل شده بوده! برا مریضش قرص می نویسه، می گه: یکی قبل از خواب بخور، یکی قبل از بیدار شدن!
یارو میره تو جنگل میگه مو شیر و پلنگ، وخورم!
معلم: بگو ببينم، كمبوجيه چه جور پادشاهي بود؟ شاگرد: پادشاه بدي نبود، فقط هميشه از كمبود بودجه شكايت داشت!!!
مادر : علي بيا اسفناج بخور آهن دارد
خبرنگار: چرا قبل از هر بازي به حمام مي روي؟
معلم: بگو به غير از اكسيژن چه چيزهايي در هوا وجود دارد؟
............................................................................. هیچکس به کار خوبم نمینماید نظر ، هزار دیده به دنبال یک اشتباه من است . . .
تب وتابی داره باتو بودن ای حبیب / قلب خود را قربانی نمودن ای طبیب در رهت جانی را ستودن ای شکیب / عاشق را معشوق بودن ای رقیب . . .
رنگ از رخسار گندم رفته است / دوستی از یاد مردم رفته است ننگ دیگر در بین مردم ننگ نیست / آینه با آینه یک رنگ نیست . . .
رفاقت مثل ساختن آدم برفیه ، ساختنش راحته ولی نگه داشتنش سخته . . .
روی هر سینه سری تکیه کند وقت وداع / سر من وقت وداع تکیه بر دیوار کرد روی هر لب ، لبی باشد موقع قنچه شدن / لب من خشکی رو باز از رو خودش پاک کرد . . .
میان عابران تنهاتر از من هیچ کس نیست / کسى اینجا به فکر این غریبه در قفس نیست دلم امشب براى خنده هایت تنگ تنگست / فقط در دستهاى گرم تو مردن قشنگست . . .
آخرین شعر مرا قاب کن و پشت نگاهت بگذار ، تا که تنهایی ات از دیدن آن
آره زندگیم همینه ، دیگه چاره ای ندارم صبح تا شب این شده کارم یا تو باشی و بخندم یا نباشی و ببارم . . .
من دل به كسی جز تو به آسان ندهم
وقتی گرمای نگاهت نیست این میشود حال و روز من لذت عاشقی به شدتتش نیست به مدتشه.
نماند ناز شیرین بی خریدار
فکر مي کرديم عاشقي هم بچگيست... اما حيف اين تازه اول يک زندگيست...
فاصله با آرزو هاي ما چه کرد... کاش مي شد در عاشقي هم توبه کرد
عشق را که با عقل مخلوط می کنی ... چه معجون تهوع آوری می توان ساخت تو که تنها نمی مونی من تنها رو دعا کن / خاطراتم رو نگه دار اما دستامو رها کن . . .
مرا نیست هراسی ز نیروی مشت / مرا ناجوانمردی خلق کشت مهر کردم به مردم بسی / نچیدم گل مردمی از کسی . . .
به روز مرگ چو تابوت من روان باشد ، گمان ببر مرا درد عشق تو باشد . . .
ای عزیزترینم تا عمق وجودم دوست دارمت / اگر مردم نبودم در کنارت به خدا می سپارمت . . .
پیش بیا !پیش بیا!پیشتر / تا که بگویم غم ِدل بیشتر دوست ترت دارم از هرچه دوست / ای تو به من از خود من بیشتر دوست تر از آنکه بگویم چقدر / بیشتر از بیشتر ازبیشتر داغ ِتو را از همه دارا ترم / درد ِ تو را از همه درویشترم هیچ نریزد بجز از نام ِتو / بر رگ ِ من گر بزنی نیشتر فوت وفن عشق به شعرم ببخش / تا نشود قهفیه اندیشتر
میدونی چرادوتادیوونه کنارهم نمیتونن بخوابن . . . چون سراینکه کی وسط بخوابه دعوا دارند خسته ام...آنقدرکه شایدبه اولین دشمن هم برسم درآغوشش خوابم ببرد... ازخنجری که به سینه ات میزنند نرنج،این مردم عادتشان است همه چیزرابه شرط چاقومیبرند. ببین تنهایی کارم رابه کجا کشانده،آروزیم شده :کاش برفی بباردتاآدمی بسازم. یادت رااز من نگیر!بگذارمن هم مثل سهراب بگویم دلخوشیهاکم نیست من با اون پسری که به کیلیپس دخترا گیر میده مشکل ندارم، من مشکلم با او پسریه که خواهر خودشم کیلیپس داره . .
توی تاکسی نشسته بودم خانوم کناریم گفت : اقا هر جا ممنون باشید پیاده میشم…
سه نفرروهرگزنذاراززندگیت برن:شهریور،آذر،آبان چون به درددلت گوش میدن. سه نفرروهرگزنرنجون:اردیبهشت،تیر،دی چون صادقن. ازسه نفرهرگزمتنفرنباش:فروردین،مهر،اسفند چون بهترینند. سه نفرروهرگزازدست نده:خرداد،مرداد،بهمن چون دوست واقعی اند.
پسره:عشقم کجایی؟ دختره:حوصله ندارم میخوام بخوابم.توکجایی؟ پسره:توپارک پشت سرت. نمیخواهی دستشوول کنی؟
اگه خدا24ساعت گناه روآزادمی کردشماچه گناهی انجام می دادین؟منتظرجواب های قشنگتون هستم خدایا.....یه چیزی میگم دلگیرنشو!!!!به خودت قسم دنیا ته نامردیه سلامتی رفیقی که ازپشت خنجرخوردامابرگشت وگفت:بیخیال رفیق فهمیدم نشناختی نظرات شما عزیزان: جمعه 27 دی 1392برچسب:, :: 14:19 :: نويسنده : آرمین بامری زاده
![]() ![]() |