درباره وبلاگ


به وبلاگ من خوش آمدید
آخرین مطالب
نويسندگان



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 57
بازدید دیروز : 7
بازدید هفته : 64
بازدید ماه : 57
بازدید کل : 11743
تعداد مطالب : 89
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1



Alternative content


Google

در اين وبلاگ
در كل اينترنت
کد جست و جوی گوگل

دریافت کد پرواز حباب ها

مجله نایت پلاس

استخاره با قرآن کریم
دریافت کد استخاره آنلاین

سرویس چت روم ابزار پرش به بالا
ابزار های نایت اسکین فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز
فونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا سازفونت زیبا ساز

Upload Music
عشق و عاشقی
درد فراق و جدایی




پسر عاشق

 

دختر با نا امیدی و عصبانیت به پسر که روبرویش ایستاده بود نگاه می کرد کاملا از او نا امید شده بود از کسی که انقدر دوستش داشت و فکر می کرد که او هم دوستش دارد ولی دقیقا موقعی که دختر به او نیاز داشت دختر را تنها گذاشت از بعد از پیوند کلیه در تمام مدتی که در بیمارستان بستری بود همه به عیادتش امده بودن غیر از پسر چشمهایش همیشه به دری بود که همه از ان وارد می شدند غیر از کسی که او منتظرش بود حتی بعد از مرخص شدن از بیمارستان به خودش گفته بود که شاید پسر دلیل قانع کننده ای داشته باشد ...

.....

ادامه داستان در ادامه مطالب



ادامه مطلب ...


شنبه 28 دی 1392برچسب:, :: 14:57 ::  نويسنده : آرمین بامری زاده

همکلاسی

وقتی سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختری بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو “داداشی” صدا می کرد .
به موهای مواج و زیبای اون خیره شده بودم و آرزو می کردم که عشقش متعلق به من باشه . اما اون توجهی به این مساله نمیکرد .
آخر کلاس پیش من اومد و جزوه جلسه پیش رو خواست . من جزومو بهش دادم .بهم گفت :”متشکرم “و از من خداحافظی کرد

.....

ادامه داستان در ادامه مطالب



ادامه مطلب ...


شنبه 28 دی 1392برچسب:, :: 14:56 ::  نويسنده : آرمین بامری زاده

عشق گمشده ....


اون شب وقتی به خونه رسیدم دیدم همسرم مشغول آماده کردن شام است, لباسهام رو عوض کردم و بعد بهش گفتم: باید راجع به یک موضوعی باهات صحبت کنم. اون هم آروم نشست و منتظر شنیدن حرف های من شد. دوباره سایه رنجش و غم رو توی چشماش دیدم. اصلا نمی دونستم چه طوری باید بهش بگم, انگار دهنم باز نمی شد. هرطور بود باید بهش می گفتم و راجع به چیزی که ذهنم رو مشغول کرده بود, باهاش صحبت می کردم.

....

ادامه داستان در ادامه مطالب



ادامه مطلب ...


شنبه 28 دی 1392برچسب:, :: 14:54 ::  نويسنده : آرمین بامری زاده

داستانی کوچک برای دلی بزرگ


در یك روز بزرگ مرد بزرگ روی پل بزرگی ایستاده بود و سینه به دیوار بزرگ پل بزرگ داده بود . نگران ، نگران از تنهایی بزرگ ؛ صدایی كوچك ، سكوت بزرگ او را در هم شكست ؛ پسر كوچكی قناری كوچكی به او داد و پسر كوچك رفت و تنها گفت : آب و غذای قناری كوچك فراموش نشود ، فصل آواز بزرگ قناری نزدیك است . مرد بزرگ چمدان بزرگش و قفس كوچك قناری را بر داشت و دریك خیابان بزرك قدم گذاشت . در كوچك خانۀ بزرگ خویش را باز كرد ؛ قفس كوچك را روی میز بزرگی گذاشت ؛ مرد بزرگ رو به روی قناری كوچك نشست و از قناری كوچك قطعه ای كوچك خواست ؛ آخر زندگی مرد بزرگ ناگهان كوچك شده بود ، رو به خاموشی بزرگی بود . قناری كوچك همچنان در سكوتی بزرگ و مرد در زمانی كوچك . مرد بزرگ به قناری كوچك گفت: از من گریستن بر نمی آید اما التماس كردن می دانم مرد بزرگ كوچك شد و التماس كرد ؛ التماسی بزرگ برای قطعه ای كوچك . قناری كوچك مثل عكس یك قناری مرده در قاب كوچك قفس بود ، با غمی بزرگ ... مرد بزرگ نعرۀ بزرگی كشید ( بخوان ، بخوان ! ای پرندۀ بی ترحم وگر نه تكه تكه ات می كنم ) و مرد بزرگ دست بزرگش را روی قلب كوچكش گذاشت . قلب كوچك مرد بزرگ در  زیر سكوت بزرگ قناری كوچك پیر شد . قلب كوچك مرد بزرگ در آستانۀ ایستادن بود قفس خالی ، قناری مرده و یك سرزمین پر از قناریهای كوچك با دردهای بزرگ و مردان بزرگ با قلبهای كوچك . فصل خواندن قناریهاست  .... قناریهای كوچك آنچنان بزرگ می خوانند كه هیچ بوی تند عطری آنطور در یك فضای كوچك نمی پیچد .............



شنبه 28 دی 1392برچسب:, :: 14:52 ::  نويسنده : آرمین بامری زاده

 

زندگی با بهترین عشق دنیا


ق در یکی از دوستان صمیمی ام در تعطیلات پیش من آمد و چند روزی را در خانه ام مهمان بود. همزمان شوهرم به ماموریت رفت و متاسفانه پسر پنج ساله ام هم به شدت سرما خورده بود.این روزها، از صبح تا شب مشغول کار و مواظب بچه ام بودم و فوق العاده گرفتار شدم.

دوستم با دیدن چهره استخوانی من، شوخی کرد و گفت: «عزیزم، زندگی تو رو که می بینم دیگه جرئت نمی کنم بچه دار بشم.» از حرف های دوستم بسیار تعجب کردم و پرسیدم: «عزیزم، چرا چنین احساسی داری؟»

....

 

....

 

ادامه داستان در ادامه مطالب

 

 

 

 



ادامه مطلب ...


شنبه 28 دی 1392برچسب:, :: 14:43 ::  نويسنده : آرمین بامری زاده

من اگه خدا بودم ...!



اینقدر هوای دو نفره رو به رخ تک نفره ها نمیکشیدم ...!



نـتــرس از هجـــــ ـــ ـوم حـضــــــ ــــ ــورم ..!



چــــیزی جــــ ـــ ـز تـــنــهایی با من نیـــستـــــ ـــ ـ ..

 



رد پاهایم را پاک می کنم

به کسی نگویید

من روزی در این دنیا بودم.

خدایا

می شود استعـــــفا دهم؟!

کم آورده ام



جمعه 27 دی 1392برچسب:, :: 21:3 ::  نويسنده : آرمین بامری زاده

دلـم ...


هنـوز ..


خیس خورده نگاه توست ..!!


نـازش بـدار ..!


که نلغــزد ..


از میان دستهایت ..!!

 

بی تو هرگز

 

بار آخر! دست آخر !



من ورق را با دلم بر میزنم !



بار دیگر حکم کن ، اما نه بی دل ! با دلت دل حکم کن ! ... حکم دل ...



هر که دل دارد بیاندازد وسط تا که ما دلهایمان را رو کنیم !



دل که روی دل بیفتد عشق حاکم می شود !



پس به حکم عشق بازی می کنیم



این دل من رو بکن حالا دلت را  !



دل نداری ؟! بر بزن اندیشه ات را ...



حکم لازم !!! دل سپردن، دل گرفتن، هر دو لازم...



جمعه 27 دی 1392برچسب:, :: 21:3 ::  نويسنده : آرمین بامری زاده

 

کجــاي شهر قرار بگـذاريم ؟

 

 

پــارک يا رستــوران ؟

 

 

چه رنگ لبـاس بپوشم ديوانــه تــر مي شوي ؟

 

 

سـادگي* خوب هســت ؟

 

 

مي خواهي بـرايت شعـر هم بخوانم بلنـد بلنـد ؟

 

 

يا آرام بگويـم دوستــت دارم گلــم ...؟!

 

 

کــدام بهتر هسـت

 

 

بمــانم شاعري کنم يا از عاشقـي ات بسـوزم و تمـام شـوم

 



جمعه 27 دی 1392برچسب:, :: 21:1 ::  نويسنده : آرمین بامری زاده

از خودم دور میشوم


تا به تو نزدیکتر باشم


این روزها . . .


" خیال "


تنها راه با تو بودن است !

 

 

بغض


دست هایی ست


که از بیم آغـــــوش شدن


توی جیبم محــــکم مشت کرده ام


وقتی عابری که عطر تو را به تن زده


تو نیستی



جمعه 27 دی 1392برچسب:, :: 21:1 ::  نويسنده : آرمین بامری زاده

http://up.hammihan.com/img/userupload_2013_9419105761389803110.3805.jpg

 

 

ترسم که تو هم یار وفادار نباشی

 

 

 

عاشق کش و معشوق نگه دار نباشی

 

 

 

من از غم تو هر روز دوصد بار بمیرم

 

 

 

تو از دل من هیچ خبردار نباشی

 



جمعه 27 دی 1392برچسب:, :: 21:0 ::  نويسنده : آرمین بامری زاده

 

من عاشق آن دیده چشمان سیاهم

 

 

بیهوده چه گویم که پریشان نگاهم

 

 

گر مستی چشمان سیاه تو گناه است

 

 

من طالب آن مستی و خواهان گناهم

 



جمعه 27 دی 1392برچسب:, :: 21:0 ::  نويسنده : آرمین بامری زاده

http://up.hammihan.com/img/userupload_2013_17112470301389824349.7168.jpg

 

 

عشق+ تو = زندگي

 

 

تو + زندگي = آرامش

 

 

من ـ تو = ديوانگي

 

 

ديوانگي+ عشق = تو

 

 

زندگي ـ تو = مرگ

 



جمعه 27 دی 1392برچسب:, :: 20:59 ::  نويسنده : آرمین بامری زاده

http://up.hammihan.com/img/userupload_2013_948614741389979522.1658.jpg

یه وقتایی یه حرفایی یه جوری اتیشت میزنه


 که دوس دازی فریاد بزنی


ولـــــــــــــــــــــــــی نمیتونی


دوس داری اشک بریزی ولی نمیتونی


حتی دیگه نفس کشیدن هم براتـــ سخت میشه


تمام وجودت میشه یه بغض که نمیترکه


به این میگن "درد بــــــــــــــــــی درمون


جمعه 27 دی 1392برچسب:, :: 20:58 ::  نويسنده : آرمین بامری زاده
ضرب المثل های فارس به ترتیب حروف الفبا آ - الف - ب - پ - ت - ث - ج - چ - ح - خ - د - ذ - ر - ز - ژ - س - ش - ص - ض - ط - ظ - ع - غ - ف - ق - ک - گ - ل - م - ن - و - ه - ی آ «آب از دستش نمی‌چکه.» «آب از سرچشمه گل‌آلوده.» «آب از آب تکان نمی‌خوره.» «آب از سرش گذشته‌است.» «آب از آب تکان نخورد.» «آب پاکی را روی دستش ریخت.» ادامه ضرب المثل های فارسی در ادامه مطالب

ادامه مطلب ...


جمعه 27 دی 1392برچسب:, :: 15:18 ::  نويسنده : آرمین بامری زاده
1.خار از همون اول سرش تیزه(خار از ام(همان) اول سريو تيزه) مواقع استفاده :وقتی می خواهند کسی را که از اول قصد گول زدن راداشته ولی مخفی می کرده نشان دهند ازاین ضربالمثل استفاده می کنند ۲:حیوانات خانگی را تو لاغری و مرد را تو نداری( بی پولی) نمیشه شناخت(مال و لاغري و مرد در نداري شناخته نمشو) وقتی پای ازمایش در میان باشد و فرد ازمایش شده از نظر مالی ضعیف باشد این ضرب المثل را به کار می برند ادامه ضرب المثل سیستانی در ادامه مطالب

ادامه مطلب ...


جمعه 27 دی 1392برچسب:, :: 15:16 ::  نويسنده : آرمین بامری زاده